
پویا بادکوبه، منبع: Persian Film Festival
پشت صحنه فیلمبرداری درساژ با پویا بادکوبه
پویا بادکوبه کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی، متولد سال ۱۹۸۳ در تهران میباشد. وی تحصیلات خود را در رشته گرافیک و تئاتر به پایان رسانده و تا سال ۲۰۰۳ در حوزه تبلیغات فعالیت میکرده است. نخستین فیلم بلند وی، درساژ، برای نخستین بار در سال ۲۰۱۸ در جشنواره برلیناله به نمایش درآمد. این فیلم که داستان زندگی گلسا نوجوان ۱۶ سالهای را به تصویر میکشد که در شهرک کوچکی در حاشیه تهران زندگی میکند، نامزد جایزه بهترین فیلم بلند در این جشنواره شد و همچنین توجه بسیاری را در بخش بینالمللی
Jury Generation 14Plus Prize به سوی خود جلب کرد. به تازگی فارسی سینما سنتر افتخار میزبانی پویا بادکوبه را در دفتر این مرکز در تورنتو داشته؛ وی طی مصاحبهای با تیم اف سی سی از پیچیدگیها و مصائب پیش رو در حین ساخت فیلم سخن گفت.
اف سی سی: پیشینه فیلمسازی شما از کجا آغاز میشود، آیا به تجربه شما در حوزه تئاتر ارتباطی دارد؟ داستان درساژ چگونه شکل گرفت؟
پ. ب: من در رشته تئاتر تحصیل کردم و در زمینه تبلیغات فعالیت زیادی داشتم، در نتیجه انتظار میرفت فیلم اول من فیلمی از سینمای بدنه باشد. اما قصه گویی برای من کمی متفاوت است. مسلما پیشینه تئاتر و زیادهگویی مرسوم در تبلیغات به من کمک کرد. تلفیق این دو باعث شد بفهمم در مورد چه موضوعی میخواهم صحبت کنم و به چه موضوعاتی نمیخواهم نزدیک شوم. جریان به زمانی باز میگردد که میخواستم یک مستند بسازم. در مالزی دانشجویی را ملاقات کردم که باعث شد ایده فیلم درساژ در ذهنم شکل بگیرد؛ اینکه زندگی مدرن ما را به کجا سوق خواهد داد و زندگی ما در آینده به چه شکل خواهد بود؟ در دنیای امروز ما میتوانیم با هواپیما سفر کنیم با این حال فاصله میانمان روز به روز بیشتر میشود. در حالی که بودجهمان هم حاضر بود، برای پیش تولید فیلم به مالزی سفر کردیم، اما ساخت فیلم میسر نشد. وقتی به ایران بازگشتم به پیشنهاد یکی از دوستانم فیلم سامسارا را تماشا کردم. با دیدن فیلم متوجه شدم شخص دیگری موضوع فیلم من را ساخته است، و البته که خیلی هم بهتر ساخته است. در نتیجه به واسطه یکی از دوستانم حامد رجبی را ملاقات کردم و تصمیم گرفتیم روی فیلمنامهی کاملا جدیدی با هم کار کنیم.
مادر من اصالتا همدانی است و حامد هم چندین بار به این شهر سفر کرده است. در گذشته، اتوبوسها از مسیر مهرشهر و کرج برای رسیدن به همدان عبور میکردند و گفتگوی من و حامد از اینجا شروع شد. این مناطق پر از خانههای متروکهای هستند که زمانی با عشق و همت فراوانی ساخته شده بودند. میدانستم خانههای ویلایی زیادی با این شرایط در مهرشهر موجود هستند و ما لوکیشن فیلم را بر همین اساس انتخاب کردیم. من و حامد هم تصمیم گرفتیم پیش از آنکه مراحل ساخت فیلم آغاز شود همدیگر را خوب بشناسیم. برای همین نوشتن فیلمنامه لذتبخشترین مرحلهی فیلمسازی برای من شد. خلاصه ، خمیرمایه داستان با موضوعاتی چون خانواده، روابط، مدرنیته، مرحله نوجوانی و زندگی شهری شکل گرفت.
اف سی سی: وقتی فیلم در کشورهای دیگر بر روی پرده رفت، در مقایسه با زمانی که فیلم در ایران به نمایش درآمده بود، چه احساسی داشتید؟ آیا در واکنش مخاطبان فیلم تفاوتی را احساس کردید؟
پ. ب: اولین نمایش فیلم ما در برلین اتفاق افتاد. متوجه شدم که مادر و پدرهای زیادی برای تماشای فیلم در سالن حضور داشتند و این موضوع برایم خیلی جالب بود. موضوع فیلم، جوانی، در بیان پیغام خود به راحتی با مخاطبان مختلف ارتباط برقرار میکند.
واکنش ایرانیان و غیرایرانیان تا حد زیادی شبیه بود. در گفتگویی که پس از نمایش فیلم صورت گرفت متوجه شدم خانوادههای زیادی از اسپانیا، آلمان و چین به داشتن مشکلات مشابهی با فرزندان نوجوانشان در خانه اشاره داشتند. حتی وقتی فیلم درساژ در یک مجموعه آموزشی در فرانسه به نمایش درآمد با نظرات مشابهی روبرو شدم. خیلی جالب است وقتی میفهمی همه مردم دنیا در کشورهای مختلف با مشکلات مشابهی دست و پنجه نرم میکنند؛ نشان از این دارد که مشکلاتی که میان والدین و فرزندانشان وجود دارد منشا جغرافیایی خاصی ندارد. تمرکز من نیز بر روی این مسئله بود که دنیای مدرن چگونه شکاف میان ما انسانها را بیشتر میکند. همانطور که میبینید، در تمام فرهنگها هم مشترک است.
اف سی سی: موضوعی میان داوران غیر ایرانی در مورد برخی از ویژگیهای فیلمهای ایرانی مورد مناقشه است؛ مسائلی که برای ما ایرانیها به عادت تبدیل شدهاند و در نتیجه ما کمتر در فیلمسازیمان متوجه آنها میشویم. داوران به ما میگویند نمیتوانند نوع رابطه میان پسران و دختران را باور کنند چون آنها در مقابل دوربین نمیتوانند یکدیگر را لمس کنند یا در آغوش بگیرند. این موضوع در مورد درساژ صدق نمیکند. فیلم به شکلی واقعی و صمیمانه به زندگی نوجوانانی میپردازد که به کند و کاو و شناخت یکدیگر مشغولند، آنقدر که به نظر میرسد فیلم بدون محدودیت ساخته شده است.
روند شکلگیری داستان و روایت به چه شکل بود؟ آیا سیاست خاصی در حین نوشتن فیلمنامه مد نظرتان بود یا به صورت اتفاقی این چنین پیش رفت؟
پ.ب: باید به این سوال فکر کنم، اما روند ساخت فیلم کاملا طبیعی پیش رفت. ما اصراری برای برهم زدن قوانین نداشتیم یا حتی تلاش مضاعفی برای نشان دادن روابط صمیمانه و دوستانهی شخصیتهای فیلم نکردیم. تنها چیزی که در تمام مدتی که روی فیلمنامه کار میکردیم در ذهنمان بود، این بود که زندگی شخصیتهای فیلم را به شکلی واقعی به مخاطبان فیلم نشان دهیم.
من با بچههای تیم زیاد معاشرت کردم، آنها حتی روی سلیقه من در موسیقی تاثیر گذاشتند. عطیه، یکی از همکارانم، پیشنهاد داد به بچههایی که برای تست بازیگری مراجعه کرده بودند دوربین فیلمبرداری بدهیم. قرار شد از زندگی خودشان فیلم بسازند و نشان دهند در زندگی روزمرهشان چه اتفاقی میافتد. بیش از ۲۰۰ ساعت فیلم دریافت کردیم؛ با محتوایی کاملا غیرمنتظره وصحنههایی جذاب که به تنهایی پتانسیل ساخت یک فیلم را دارا بودند. این فیلمها کمک بسیاری به من کردند.
اف سی سی: در کنار کیفیت بالای تولید، فیلم از تعادل بسیار جالبی میان بازیگران برخوردار است. شما علی مصفا بازیگر با تجربه سینما را در کنار نوجوانانی داشتید که هرگز بازیگری را تجربه نکرده بودهاند. دلیل اصلی شما برای این چیدمان چه بود؟
پ.ب: قبل از هر چیز باید بگویم که برای ما افتخار و شانس بزرگی بود که علی مصفا را در تیم بازیگری داشتیم. از اولین روزی که نوشتن فیلمنامه را شروع کردم شبنم و علی را جزو گروه بازیگران تصور میکردم. شبنم در نقش یک زن ایرانی عامی ظاهر شده و علی نیز در نقش بازندهای ظاهر شد که دلش میخواسته به هر طریقی خانوادهاش را راضی نگه دارد اما موفق نشده است. شخصا به استایل بازیگری علی علاقه زیادی دارم. یسنا قبلا تجربه بازیگری داشت اما نگار برای اولین بار جلوی دوربین میرفت. بقیه هم تجربه چندانی نداشتند.
من زمان زیادی را صرف این کردم که بفهمم بازیگران چگونه در قاب جای بگیرند تا بتوانند بازی واقعی و طبیعی را ارائه بدهند. سعی کردم روابط میان بازیگران را به شکلی کنار هم قرار بدهم که باورپذیری داستان را افزایش دهم. به عنوان مثال، میان یسنا و نگار از ابتدا یک کشمکش و جدال وجود داشت.
اف سی سی: شما به تازگی به کانادا مهاجرت کردهاید. مشتاقیم بدانیم آیا در صدد ساخت فیلم دومتان هستید؟ اگر چنین است، آیا قرار است به روند سابق ادامه دهید یا میخواهید مسیر کاملا متفاوتی را در پیش بگیرید؟ زندگی بیرون از ایران، به طور اخص در کانادا، تفاوتی در شیوه کار شما ایجاد خواهد کرد؟ آینده کاری خودتان را به عنوان فیلمساز چگونه پیشبینی میکنید؟
پ.ب: سوال بسیار خوبی پرسیدید! فکر کردن به آینده همیشه مهم است. صادقانه بگویم، در حال حاضر کمی عقبنشینی کردهام. حتما از شرایط ایران مطلع هستید؛ ساخت فیلم دوم برای فیلمسازان کار آسانی نیست. استرس زیادی به همراه دارد و علاوه بر آن دیگران بر نحوه داستانسرایی و شیوه فیلمسازی همدیگر تاثیر میگذارند. سلیقه مخاطبان فیلم و سلبریتی ها بیشتر متمایل به فیلمهای گیشه و پرفروش است و همه اینها در مجموع و در مرور زمان بر روی شیوه کاری فیلمساز تاثیر میگذارد. در نتیجه تصمیم گرفتم کمی بیشتر زمان صرف کنم و در حال حاضر به فیلم دوم فکر نکنم.
وقتی فیلمنامه را مینوشتم مطمئن بودم که نمیخواهم برای گیشه فیلم بسازم؛ نمیخواهم برای فروش کار بسازم و ترجیح میدهم بر اساس ایدههای شخصی و سلیقه حرفهای خودم فیلم بسازم. جشنواره فجر ملی فیلم را رد کرد و وقتی فیلم برای نمایش به برلین راه یافت شایعاتی پشت فیلم و حضور ما در برلین بوجود آمده بود. خبرنگاران هم با سوالات غیر واقعی شرایط را برای فیلم وخیم کردند. به همین دلیل تصمیم گرفتم که زمانی مفید را به فیلم جدید اختصاص داده و برای ساخت فیلم دوم عجله نکنم.
با این که فیلمنامه دیگری که با علیرضا کوهستانی نوشتم، سالهاست آماده است و دوست داشتم فیلم را بسازم، اما فکر میکنم تجربه درساژ روی آن تاثیر معکوس بگذارد. پس صبر کردم و به جای آن به کانادا مهاجرت کردم. تصمیم دارم چند دوره فیلمسازی در دانشگاه بگذرانم.

پویا بادکوبه با کاوه دانشمند و امیر عنداله بنیانگذاران فارسی سینما سنتر در تورنتو، ۲۸ آگوست ۲۰۱۹، منبع: Farsi Cinema Center
اف سی سی: با این حساب فیلمنامه جدید شما باز به ایران مرتبط میشود؟
پ.ب: در حال حاضر فکر کردن به فیلمنامه را کنار گذاشتهام؛ اما چه در اینجا و چه در ایران، به صورت ناخودآگاه نوشتههایم به ایران مرتبط هستند. واکنش بینندهها به درساژ باعث شد آنها را به دو گروه تقسیم کنم: کسانی که عاشق فیلم شدهاند و آنهایی که فیلم اصلا باب میلشان نبوده است. از نظر من، فیلمسازی کاری نیست که بخواهی همه را با آن راضی نگه داری. فیلمسازی برای من بیشتر به معنای یافتن گونه های بکر روایت است. این مسئله برایم اهمیت زیادی دارد و میخواهم حتما این تجربه را در حین ساخت فیلم بعدی به کار بگیرم.
اما اگر از من بپرسید مهمترین دغدغه فعلیام چیست، دلم میخواهد عشق و امید را به مخاطبان فیلم بعدی پیشکش کنم؛ مطمئن هستم فضای اعتراضی در فیلم بعدیم کمتر دیده خواهد شد.
به اشتراک بگذارید