
صحنهای از فیلم فروشنده (اصغر فرهادی، 2016). منبع: The Salesman IMDB Photo Gallery
اسکار: ایران در مسیر تغییر جریانهای سینمایی
توسط: Yuling Chen
دفترِ سالِ ۲۰۱۹ بسته شد و دهه جدیدی در عالم سینما آغاز شده است.
در سالِ ۲۰۱۹ آکادمیِ علوم و فنونِ تصاویر متحّرک- اسکار- عنوانِ جایزۀ بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را به بهترین فیلم بلند بینالمللی تغییر داد، و در این سال ۹۳ کشور برای رقابت در اسکار ۲۰۲۰ فیلم ارسال کردهاند که در تاریخِ اسکار بیسابقه بوده است.
سرانجام آکادمی در روز سیزدهمِ ژانویه ۲۰۲۰ پس از ماهها انتظار علاقمندان سینما، پنج نامزد نهایی این بخش را اعلام کرد. درست است که هیچکدام از این فیلمها ایرانی یا افغان نبودند، امّا این دو کشور فارسیزبان در سه دهۀ گذشته استعدادهای گوناگون و فیلمهای جذابی را به آکادمی معرفی کردهاند. به همین بهانه، فارسی سینما سنتر نگاهی به این کارنامۀ دیرین میاندازد و مروری بر فیلمها و فیلمسازانی خواهد داشت که در این بخش حضور داشتهاند و حتّی جایزۀ آن را با خود به خانه بردهاند.
در نخستین بخش از این مجموعه، به سینمای ایران خواهیم پرداخت و قالبهای جریانساز و روایتهای تازۀ آن را از نظر میگذرانیم. بديهی است كه درک درست عمق، روح و مضامینِ انسانیِ این سینما ممکن نخواهد بود مگر این که کار را از عبّاس کیارستمی و سینمایش آغاز کنیم.
فیلمهای گذشته
زیر درختان زیتون (عبّاس کیارستمی، ۱۹۹۴)
زیر درختان زیتون نمایندۀ سال ۱۹۹۵ ایران در اسکار بود و دوّمین فیلمِ ایران در تاریخ اسکار تا به آن زمان. گرچه این درامِ تودرتوی کیارستمی به جمع نامزدهای آن سال راه پیدا نکرد، امّا سرآغازِ عصری جدید در سینمای ایران شد: فیلمی در دلِ یک فیلم که بازیگرش به بازیگرِ مقابلش دل میبازد. کیارستمی در زیر درختان زیتون احساسات شخصیتهای داستانش را زیر ذرّهبین گذاشته و نشان میدهد که چطور این احساسات در آمد و شدِ بازیگران بینِ صحنۀ فیلمبرداری و زندگیِ شخصیشان اوج میگیرد و فرو مینشیند. داستان کیارستمی تماشاگر را در جایی میان تصویرِ خیالیِ سینما و واقعیّتِ زندگی معلّق نگه میدارد.
کیارستمی كه متولّدِ ۱۹۴۰ است و تحصيل كرده هنر است، کارش را از طرّاحی گرافیک آغاز کرد. او نخستین بار در سال ۱۹۷۰ و در كانون پرورش فكری كودك و نوجوان شروع به فیلمسازی کرد و فیلمهای اوّلش عمدتاً فیلمهایی آموزشی برای کودکان بودند، امّا او به مرورِ زمان به سبک خاصِّ خودش دست یافت.
بادکنک سفید (جعفر پناهی، ۱۹۹۵)
بادکنکِ سفید ساخته جعفر پناهی فیلمِ منتخب سال ۱۹۹۶ ایران برای اسکار بود. جعفر پناهی در این فیلم یک داستانِ سادۀ کودکانه را به روایتی نفسگیر و پُر از تعلیق تبدیل کرده است. دخترکی به نام راضیه پولی را که برای خریدنِ ماهیِ قرمز شبِ عید به او داده بودند، گم کرده است و تلاش میکند با کمک برادرش علی، و یک پسرکِ بادکنکفروش افغان اسکناس پانصدتومانیاش را پیدا کند.
پناهی دستیار صحنۀ کیارستمی در فیلم زیر درختان زیتون بود و فیلمنامۀ بادکنک سفید را کیارستمی نوشته است. فیلمهای این دو فیلمساز تصویر تمامنمای موج نوی سینمای ایران بودند. پناهی با این روایتِ بدبیاری، تصویری بدیع از کودکان و دستفروشان جامعه ترسیم کرده است. گرچه فیلم پناهی نامزد دریافت جایزۀ اسکار نشد، امّا دوربین طلای کَن را از آنِ خود کرد.
گبّه (محسن مخملباف، ۱۹۹۶)
در فیلم گبّه، فیلم ارسالی ایران برای اسکار سالِ ۱۹۹۷ که به جمع نامزدهای دریافت جایزه راه پیدا نکرد، تخیّلِ سینماییِ محسن مخملباف سویهای سورئال به خود میگیرد. دخترِ جوانی از لای تاروپودِ گبّهای بیرون میآید و عشق سرکشش به یک سوار دورهگرد را روایت میکند؛ عشقی ممنوعه که قانونِ ایل و پدرِ دختر مجازش نمیدانند.
مخملباف در ابتدا قصدِ ساختنِ مستندی دربارۀ گبّه را داشت امّا به تدريج در دنیای داستانهای تنیده در رنگ و طرحِ گبّهها غرق شد. اینچنین بود که قالبِ مستند را رها کرد و خودش را به دستِ جریانِ تصاویرِ پُررنگولعاب و صحنهآراییهای شاعرانه سپرد. او و محمود کلاری بهطرزی غریب صحنههای این داستان را فیلمبرداری و تدوین کردند، چنانکه برای مثال صحنۀ گبّهبافی را به تصویر تولّدِ برّهای پیوند میزنند.
بچّههای آسمان (مجید مجیدی، ۱۹۹۸)
نخستین فیلمِ ایرانی که نامزدِ جایزۀ بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان اسکار شد، بچّههای آسمان ساخته مجید مجیدی در اسکار سال ۱۹۹۹ بود. در این فیلم برادر و خواهری در یک خانوادۀ فقیر یک جفت کفش را گم میکنند و بعد به فکر میافتند راهی برای فرار از تنبیهِ پدر بیابند و برادر تصمیم میگیرد در مسابقۀ دویی که جایزۀ نفر سوّمش یک جفت کتانی نو است، شرکت کند.
مجیدی حرفۀ سینماییاش را از بازیگری شروع کرد و شاید به همین خاطر باشد که آثارش بهطرز آشکاری ناتورالیستی هستند. بچّههای آسمان که حرکتهای پیچیدۀ دوربین و سبکهای مختلف فیلمبرداری را کاملاً آزادانه به کار میگیرد، نمونۀ تمامعیار سبک متمایز فيلمسازی مجیدی است. اگرچه این فیلم نتوانست در آن سال اسکار را به ایران ببرد، امّا سمت و سو و سليقه آکادمی اسکار را در مورد سينمای ايران تا حدی روشن كرد.
نفس عمیق (پرویز شهبازی، ۲۰۰۳)
بعد از درخششِ فیلمِ مجیدی سينمای ايران تا چند سال فیلمهایي واقعگرایانهای به آکادمیِ اسکار ارسال میكرد؛ درامهایی متمركز بر موضوعاتی همچون مشکلاتِ اقتصادیِ زمانه (زمانی برای مستیِ اسبها، ۲۰۰۰)، معضلاتِ خانوادگی (من، ترانه، پانزده سال دارم، ۲۰۰۲) و تابوهای اجتماعی (کافه ترانزیت، ۲۰۰۶). در این میان اما فیلم نفس عمیق ساخته پرویز شهابی از ساير آثار جدا ایستاد. این فیلم که نمایندۀ ایران در اسکار ۲۰۰۴ بود، روایت دو جوانِ افسردۀ بیانگیزه است که ترکِ تحصیل کردهاند و بی هیچ هدفی در زندگی روزگار میگذرانند. نفس عمیق تصویری از تهرانِ مدرن را ترسیم میکند و به سیاقِ سنّتِ اگزیستانسیالیستی موج نوی فرانسه به روایت اضطراب و تشویشِ دورانِ جوانی میپردازد. این فیلم که سوّمین فیلمِ پرویز شهبازی است، در بخش جانبیِ دوهفتۀ کارگردانانِ کَن به نمایش درآمد و در جشنوارۀ بینالمللیِ فیلم بوسان جایزۀ فدراسیون بینالمللی منتقدانِ سینما (جایزۀ فیپرشی) را از آنِ خود کرد.
جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی، ۲۰۱۱)
ایران در سالِ ۲۰۱۲، با فیلمِ جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی، به نخستین جایزه اسکارش رسید. فرهادی که در این سال جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان اسکار را از آنِ خود کرد، فارغالتحصیلِ سال ۱۹۹۸ دانشگاه تهران است و حرفهاش را از نویسندگیِ رادیو و تلویزیون آغاز کرده است. فرهادی در چندین مصاحبۀ مختلف گفته است که از نمایشنامهنویسان و نویسندگان غربی و ایرانی همچنين تنسی ویلیامز، آنتون چخوف و محمود دولتآبادی تأثیر گرفته است؛ نویسندگانی که در آثارشان به برخوردها و جدلهای انسانی و محدودیتهای اجتماعی میپردازند. فرهادی هم در آثارش، همچون این نویسندگان، اصول اخلاقی و اخلاقیّاتِ نهادهای اجتماع مثلِ خانواده را به پرسش میکشد و در مشهورترین و تحسینشدهترین اثرش، یعنی جدایی نادر از سيمين، راویِ زندگی زوجی است که با تصمیماتِ سختی روبرو شدهاند و تا پای جدایی پیش میروند.
فروشنده (اصغر فرهادی، ۲۰۱۶)
فرهادی در سال ۲۰۱۷ دوّمین جایزۀ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را از آن خود كرد. فرهادی پس از خواندنِ نمایشنامۀ مرگ فروشندۀ آرتور میلر تصمیم میگیرد که نمایشِ میلر را در داستانِ جدیدش به کار بگیرد و از این مسیر به روایتِ زوجی جوان بپردازد که با تمرینِ بازی در اجرایی از نمایشِ میلر درگیر اتّفاقاتی در زندگیِ خصوصیشان میشوند. عماد و رعنا در حال اسبابکشی به آپارتمانی جدید هستند که رعنا هدفِ حملۀ کسی قرار میگیرد و عمادِ تشنۀ انتقام میکوشد کسی را که به خانهشان تجاوز کرده پیدا کند. فرهادی در فروشنده مرزهای دو دنیایِ درهمتنیدۀ نمایش و فیلم را جابهجا میکند و داستانش را در سه صحنۀ متفاوت ولی همپوشان روایت میکند. رعنا و عماد مُدام بینِ این صحنهها در حركت هستند و هرچه پیش میروند زندگیشان به نمایشِ میلر شبیه تر میشود. حمید دباشی، پژوهشگرِ دانشگاه کلمبیا، در تحسین فیلم فرهادی گفته است که فیلم او ”به مانندِ پیاز است؛ هر لایهای را که برمیداری، لایۀ دیگری تازه و زنده پیشِ چشمت ظاهر میشود.“
نفس (نرگس آبیار، ۲۰۱۶)
نفس نمایندۀ ایران برای اسکار ۲۰۱۸ بود اما نامزدِ دریافت جایزه نشد. نرگس آبیار که پیش از فیلمسازی رماننویس بوده است، این فیلم را براساسِ یکی از رمانهایش ساخته است و در ساختِ فیلم از روایتهای شفاهیِ کسانی هم که تجربۀ جنگ ایران و عراق را از سر گذراندهاند، استفاده کرده است.
نرگس آبیار در نفس به سنّتهایِ پیشینِ سینمای ایران بازمیگردد و با استفاده از هنرِ انیمیشن و حرکتهای سریع و سرزندۀ دوربین داستانِ شهامتِ باورنکردنیِ بهار، شخصیتِ ۸ سالۀ فیلم، در مواجهه با پدیدۀ جنگ را به تصویر میکشد. آبیار در ساختِ این فیلم از نقّاشیهای کودکان بهره گرفتهاست تا به سبکِ بصریای لطیف برسد و موفق شدهاست دنیایِ خیالیِ یک کودک را با تصاویرِ واقعی درهمبیامیزد. نفس در سال ۲۰۱۶ به جایزۀ بهترین کارگردان جشنوارۀ شبهای سیاه تالین دست یافت.
پریود. ختم کلام (رایکا زهتابچی، ۲۰۱۸)
پریود. ختم کلام جایزۀ بهترین فیلم کوتاه مستند اسکار ۲۰۱۹ را از آن خود کرد. رایکا زهتابچی، کارگردانِ این فیلم، نخستین زنِ ایرانیامریکایی است که به چنین جایزهای میرسد. او در سال ۲۰۱۷ دو بار برای فیلمبرداریِ این فیلم به منطقۀ روستایی و فقیرنشینِ هاپور هند سفر کرده بود. مستندِ پریود. ختم کلام راویِ تلاشِ گروهی از دخترانِ نوجوان و زنانِ جوان است که از دنیای خرافاتِ پیرامونِ قاعدگیِ زنانه بیرون میزنند و با تولیدِ نوار بهداشتیِ ارزان کسبوکاری راه میاندازند.
زهتابچی در این فیلم به ترسي پرداخته است که همزمان هم میتواند زندگی را مختل کند و هم نیرویی برای پیشرفت باشد. او با کمکِ تهیهکنندگانی که در پروژه همراهش بودند، توانست با یک تهیهکنندۀ محلّی برای فيلمبرداری همكاری كند و مسیرِ فیلمبرداری و روایتِ داستان را به شكلی مستحكم هدایت کنند.
در جستوجوی فریده (کوروش عطایی و آزاده موسوی، ۲۰۱۸)

صحنهای از فیلم در جستوجوی فریده (کوروش عطایی و آزاده موسوی، ۲۰۱۸)، منبع: Finding Farideh IMDB Photo Gallery
سينمای ایران برای اسکار ۲۰۲۰ فیلم در جستوجوی فریده را به آكادمی معرّفی کرده است. این فیلم روایت سرگذشت الین فریده کونینگ است که سالها پیش زوجی هلندی او را به فرزندی قبول كرده اند و حالا او به امید یافتن پدر و مادر واقعیاش و شناختنِ فرهنگ مادریاش از هلند به مشهد بازمیگردد.
عطایی و موسوی پیش از این در مستندِ از ایران، یک جدایی با هم همکاری کرده بودند که مراحل ساخت فیلم جدایی نادر از سيمين و واکنشِ ایرانیها و رسانههای داخلیِ ایران به دریافت اسکار برای این فیلم را به تصویر میکشد. شخصیتِ مستندِ جدیدِ آنها، فریده، به ایران بازگشته است. او احساس میکند كه در اروپا يك تبعیدی است و وقتی میکوشد خلاء درونیاش را پُر کند و به سرزمین پدریاش متّصل شود، گرفتار جدلهای تنشهای بیرونی و درونی میشود.
فارسی سینما سنتر بیصبرانه در انتظار ديدن نوآوریهای تازۀ فیلمسازانِ ایرانی بر پردۀ نقرهایِ سینما است و در سالهای پیشِ رو نیز همچون گذشته به معرّفیِ جلوههای متنوّعِ سینمایِ فارسیزبان در صحنۀ جهانی ادامه خواهد داد. در بخش بعدیِ این مجموعه که هفتۀ بعد منتشر خواهد شد، به بررسی سابقۀ حضور افغانستان و فیلمسازان افغان در آکادمی اسکار خواهیم پرداخت.